پرستویی که پرواز میداند



+ دوست دارم صبح  زود بیدار شم . هنوز هم درونم یکی داره بهتر از من زتدگی میکنه خیلی ایده آل . امیدوارم بهش برسم و یه روز زندگیامون منطبق بشه

+دلم میخواد زندگیمو بتم تمیز کنم بعضی لکه ها بدجور چسبیدن یه طوری شده که خودمو نمیبینم . کاش سخت  تر از این بودم میدونی ؟ یه جور حاله ی محافظ شفاف از اونا که جادوییه !

جادو لازم دارم برای برگردوندن خودم شاید امشب از اسمون یه ستاره بکنم و درسته قورتش بدم اونم بهم نیروی کهکشانی بده یه جوری که بتونم از مرز فضا_زمان رد بشم و برم توی اون دنیای موازی که دلم میخواد یه جایی که خوشبختیو بدوزم به زندگیت .


+ بعضی غصه ها قشنگن . مجبوری فکر کنی که تاابد ممکنه ادامه نداشته باشه ، ادم به امید زنده ست

+ never say never .


+ به جون خودم افتاده بودم و حتی خودم رو ول کرده بودم اواره می چرخیدم .

+ ادم هر بلایی که سرش بیاد وقتی میخوابه و بیدار میشه انگار اون اتفاق براش همینطور کم رنگ میشه هی دردش کمتر میشه انگار نه انگار که قلبش دیشب پاره پاره شده بود .

+ خیلی در جا زدم .

+ خودم میفهمم چه بلایی داره سرم میاد ، ولی این بار نمیتونم به خودم کمک کنم .لازمه یه نفر بیاد از این حال دربیاره منو .

+دیشب ترامادول توی دهنم تلخ شد ، تا صبح احساس میکردم دارم از تشنگی میمیرم. مثل کویر شده بودم .

+ بد جایی ام . بد

+ روایت نوشتن رو یادم رفته .

+میخوام بخونم فقط

+ نمیدونم قدم بعدیم چیه ، فرار ؟ موندن ؟ کشاورزی ؟ موسیقی ؟ نقاشی ؟ کتاب ؟ شنا ؟

+ صوفیا جذبم نکردن شما چه میکنید مسلمانان


+ درد آدم رو بیدار میکنه

+وصل ناپذیر بودن حق هرگز ادمی را از جست و جوی حق _یعنی قبول حقیقت_باز نمیدارد و بازنخواهد داشت . زیرا حق در عین مطلق بودگی وعده ایست و  وعده گاهی .

+ به جست و جو افتاده م درون و بیرونم .

+ حس های متضاد زیادی هست از خواستن تا بیزاری ، دوست داشتن و رهایی

+ دوباره باید ببینم چی میخوام ، انگار هر چند وقت یکبار خودم رو کنار میکشم و میپرسم از خودت و زندگی چی میخوای ؟ نکنه داریم اشتباه میریم

+ انرژی ذهنی کمی برام مونده ، با خوندن خودمو دوباره پر میکنم با دیدن ، شاید دوباره برگردم به نقاشی کشیدن به همون طرح های پیچ در پیچ منظم .

+ بین چند راه مختلف ام ارشد ؟ هنر ؟ علوم ورزشی ؟ اموزش به صورت ازاد یا اکادمیک ؟  ایمان ؟ راه ؟ آدم ها ؟

+ دلم یک کوه کتاب میخواد . لیستم پر شده ، حیف که خونه نیستم کتاب فروش های اینجا رو دوست ندارم . خون خورده ، روح پراگ ، علیه تفسیر ، گزارش خواب ، مثل خون در رگ های من .

+ یک ماه دارم امتحان میکنم خیلی شبیه یوگاستکمی عرفانی تر . همیشه وقتی شروعش کردم اتفاق های خوبی افتاده .

+ گفت و گو .


+بدنم نسبت به گرما شدیدا واکنش نشون داده . طب سنتی چیز عجیبیه ، حجامت کرده بودم . حس خوبی داشت .

+ چند روزه انقدر خوابیدم که صبح 5:18 بیدار شدم برای فرار از فکر کردن خوابیده بودم

+ دارم فکر میکنم که سال دیگه برم خونه کاراموزیامو یا بمونم . اگ برم دیگه مستقل نیستم به اندازه ی الانم ولی میتونم توی دو تا بیمارستان و مرکز خصوصی کار کنم یا حتی سر یه کار ازاد هم برم و پول دربیارم حتی میتونم دوباره پی زبانمو بگیرم و شروع کنم به خوندن تصمیمم رو گرفتم واسه اینکه ارشد نخونم . حالا دارم تصمیم میگیرم که هنر رو اکادمیک بخونم یا ازاد باید با فاطمه و استاد شایان صحبت کنم . میتونم هم کاردانی تربیت بدنی بخونم توی دوران طرحم .

+ایمان یا بی ایمانی ؟

+ یک لیست بلند بالا دارم از کتاب ها .


+ رفته بودیم کلیدر کتاب بخریم . نامه های غلامحسین ساعدی رو دیدم اما جرئت نکردم بخرمش ترسیدم

دارم دوباره سمفونی مردگان می خونم . نمیدونم چرا

+ نباید ادامه ش بدم . نه تو رو نه اون رو . نفیسه راست می گفت ادم یکهو به خودش میاد و میبینه زندگیش شبیه مامان و خاله و عمه ش شده و با سر میره تو دیوار که چرا یه اشتباهو این همه مدت تکرار کردم؟ همونی میشی که دلت نمیخواد ، همونی که از همه راحت تره .

می دونم بعضی چیزا تکرار نمیشن ولی ترجیح میدم جایگزینی نباشه که خودمو از این که هست دورتر کنه 

بهم گفت اگه میخواست می موند .روزی که همه چیو گفتم .


+تو دلم غوغاست میدونی خیلی قدرت میخواد که وقتی همه دارن می دون تو سر جات بمونی چون میدونی این بهتره برات . ولی مغز لعنتی هی میگه  اگه عقب بمونی چی ؟ اگه اوضاع اونجوری که فکر میکردی نشه میخوای چیکار کنی ؟ بلاتکلیفم خیلی زیاد .

+ دلم میسوزه برای خودم که موندم تو این وضع . یه دو سه ماهی هست که این حالو دارم به خودم میگم چی خوشحالت میکنه ؟ مگه قرار نبود یه کم هم بذاری ذهنت ازاد راه بره دنبال چیزایی که دوست داره ؟ نه فقط چیزایی که مجبوره چون جامعه داره هل میده به سمتش

+ چرا نمیتونم با خودم کنار بیام ؟ اون قسمت حسود و جاه طلب بیخود ذهنم رو شده

+ نفیسه میگه لازم نیست تو هر رقابتی شرکت کنیم راست میگه .

+ به خودم میگم اگه ادامه ندم نکنه دیگه در جا بزنم ؟ نکنه دیگه چیزی یاد نگیرم ؟

+ ولی من اینجور ادمی نیستم .همه چیو اروم میکنم تو ذهنم و دوباره راه میفتم .

+ شاید باورت نشه ولی از وقتی قرار شده بریم جشنواره از سه تار زدن میترسم . ده روزه بهش دست نزدم . چه جور فوبیاییه که من دارم .

+ راهشو بلد میشم تو این یه سال . یواش یواش می خونم ، شد میرم نشد میرم طرح . باید زنگ بزنم مامانم ک بهم ارامش بده.


+ میدوم اوضاع قرار نیست همیشه خوب باشه ولی مهم اینه یه سرپناه داشته باشی یه حس بی دریغ .

+ حال خوبی نیست حس میکنم این بدن مال من نیست ، این روح مال من نیست نمیخوامشون و کاری از دستم برنمیاد جز نگاه کردن . دیشب دراز کشیده بودم انگار دستم رو برای اولین بار بود ک می دیدم نحیف و غمگین شده بود . قبلا حس میکردم رگه های طلایی توش داره که انرژی رو جابه جا میکنن ولی حالا نه فقط مرده بود .

+ کاش حل بشی توی ذهنم اونقدری رقیق که دیگه نتونم پیدات کنم.

+ قلب سنگین کار میکنه

+ ادم چقدر زود دچار توهم میشه در صورتی که واقعیت چیز دیگه ایه و هر بار که میاد جلوی ذهنت به خودت میگی نه. باور نمیکنم .

+ چرا ادم باید خودشو مفلوک و بدبخت کنه ؟ اخ که همه ش برای رهاییه برای رفتن .

+امیدوار بودم بیرحم بشم و هر چی که مونده رو پاک کنم .ولی حیف اون کلمات قشنگ و معصوم .

+ سعی میکنیم فراموش کنیم.یک لایه ی خاکستری بکشیم روی چیزهایی که هست و ازارمون میده کار آدمی همینه .

+ دیشب چیزی خوندم شبیه احوالات خودم هر چی میگردم توی کتاب نیست

+ بعد از رفتن ، تو حتی برای خودت هم قابل تحمل نیستی . چون دیگه به خودت عادت نداری .

+ " این که بیشتر ادم هایی که میشناسم تحمل یک ادم سرزنده را ندارند. کسی که سرزندگی اش به تو یاداوری میکند مرده ای ، یا درحال مردنی . وقتی خیالشان راحت بشود از اینکه فلج یک گوشه افتادی دیگر کاری به کارت ندارند مثل قهرمان بوکسی که مشت خورده به گردنش و دیگر نمیتواند کسی را گوشه ی رینگ گیر بیندازد . فلج شده . حالا همه یک اخی کشیده میگویند و ته دلشان خیالشان راحت است که 2 تا مشت زنده که کوبیده میشد به صورت روزگار فلج شده ."


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

ميز تلويزيون Melissa پونه پلاس منابع دکتری مدیریت success98 دیزل ژنراتور دکتر مسعود داوودیان متخصص ارتودنسی و ناهنجاری های دندانی و فک پرستو زارعی معرفی کامل بازی انفجار